زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
در کوچه وقتی سنگها بر صورتم خورد خـیـلی برای خـواهـر تو گـریه کردم در ازدحــام کـوچـههـای کـوفـه یــادِ اهل و عیالِ مـضطـر تو گریه کردم تـا مــادران را در بـرِ اطـفــال دیـدم یـاد ربـاب و اصـغـر تو گـریه کردم وقـت اذان ظـهـر دلـتـنـگ تـو بــودم یــاد اذان اکــبــر تــو گــریــه کـردم گفتم به طوعه که نرو در پشت آن دَر با روضـههای مـادر تو گـریه کـردم تا کاخ آن ملعـون مرا با زجر بردند مـردانـه پـای دخـتـر تو گـریه کـردم در زیـر لـب گـفـتـم به قربان سر تو از بام اینجـا بر سـرِ تو گـریه کـردم اینجـا میا که آب هم فکـر لبت نیست لبتـشـنه یـاد حـنـجـر تو گریه کردم |